در بیان قواى نباتیّه است:
و این قوا را «نباتیّه» گویند، نه به جهت اختصاص آنها به «نبات»، بلکه به جهت انحصار قواى نبات در اینها، اوّل: براى بقاى شخص و آن «غاذیه» است، و دوّم: براى کمال شخص و آن «نامیه» است، و سیّم:
براى بقاى نوع و آن «مولّده» است.
پس، غاذیه قوّتى است که احاطت کند غذا را، به مشاکله جسمى که در آن است، تا بدل ما یتحلّل شود، زیرا که جسم مغتذى، مؤلّف است از اجسام رطبه که در معرض تحلّلاند، به سبب حرارات اربع؛ دو تا «غریزیّه» و «اسطقسیّه» از داخل، و دو تا از خارج که حرارت «کوکبیّه» و حرارت «حرکات» باشند، چه حرکات بدنیّه و چه حرکات نفسانیّه، چون «غضب» و «فرح» و «خوف» و «غم».
و غاذیه تدارک کند به تحصیل جوهر خلط، تا هنگام حلول اجل. پس غاذیه، «واقع» را ماند و شهوت در هر باب، «متقاضى» و «محصّلى» را ماند و لذّت در هر باب، اجرتى و رشوتى را که به کارگر و عامل دهند، و سنّة الله بر این جارى است، تا چندى معاش شود، شاید به حسن معادى مؤدّى شود. و فعل غاذیه به اتمام رسد، با سه امر: